صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل قالب سبز | ||
|
میگویند در گذشتههای دور در جایی به نام کربلا، دو دسته آدم با شمشیر و نیزه و اسب و شتر به جنگ همدیگر رفتند. اولاً من تعجب میکنم که اصلاً اصلاً چرا آدمها باید با هم جنگ کنند؟ مگر غذا و آب و یا زمین برای همه نیست؟ اصلاً چرا باید کسی شغلش درست کردن شمشیر یا نیزه باشد که یک نفر دیگر با آنها مردم را بکشد؟ مگر خدا همهی آدمها را خلق نکرده؟ اصلاً چرا باید حیوانات را هم با خود به جنگ ببرند؟ میگویند همهی آن آدمها مسلمان بودند و حتی بعضیهایشان با هم فامیل هم بودند. باز هم تعجب میکنم که چرا مسلمانها و یا فامیلها باید همدیگر را بکشند؟ میگویند در آن جنگ یک طرف سپاه کاملی داشت و طرف دیگر فقط 72 نفر بودند. به نظر من این خیلی بیرحمانه است ولی باز هم از این تعجب میکنم که پس چرا خدا به آنها که تعدادشان کم بود، کمک نکرد؟ مگر آنها دعا نکرده و از خدا نخواسته بودند به آنها کمک کند؟ چرا خدا به آن بچههایی که تشنه بودند آب نرساند؟ چرا برای حضرت اسماعیل که یک نفر بود چشمه جاری کرد ولی برای آن همه بچهی بیگناه این کار را نکرد؟ میگویند آن آدمهایی که تعدادشان زیاد بود خودشان از آن آدمهای دیگر دعوت کرده بودند که به شهرشان بروند ولی وسط راه پشیمان شدند یا شاید هم از اول دروغ گفته بودند. من خیلی تعجب میکنم که چرا آن مسلمانها بدقولی کردند یا چرا دروغ گفتند؟ مگر نمیگویند دروغگو دشمن خداست؟ من خیلی چیزها را نمیدانم ولی خیلی دلم میخواهد بدانم. خیلی دلم میخواهد بدانم چرا وقتی میگویند آن 72 نفر شهید شدهاند و به بهشت رفتهاند باز هم باید برایشان این همه گریه کنیم؟ مگر رفتن به بهشت خوب نیست؟ یک چیز دیگر را هم نمیدانم. مثلاً چرا در روزهای محرم این همه غذای نذری در کوچه و خیابان میدهند ولی در روزهای دیگر نه. مگر مردم در روزهای دیگر غذا نمیخواهند؟ یکی از فامیلهایمان میگوید یادش هست که یک زمانی ماه رمضان افتاده بود زمستان. دوست دارم بدانم ماه محرم هم همینطور است یا نه؟ مثلاً وقتی که جنگ عاشورا شد محرم چه موقع از سال بود.. کاش جواب سؤالهایم را پیدا میکردم. 23 مهر 1395 برچسبها: محرم نقدعاشورا نقدباورهای مذهبی روشنفکری [ چهار شنبه 28 شهريور 1397
] [ ] [ شایان مهرستا (شب) ] |
|